دختر سرما

من دوست هستم با آسمان و زمین آمده ام تا سرما را با بهار آشتی دهم.

دختر سرما

من دوست هستم با آسمان و زمین آمده ام تا سرما را با بهار آشتی دهم.

توضیح

سلام 

 

 

هر کاری که کردم که نوشته هام دیده بشه انگار نشده... 

توضیحات من در مورد بهتر دیده شدن متن هست و اینکه اگه روشون با موس حرکت کنید متن دیده میشه .. مثل اینکه رنگ نوشته هام با رنگ قالب یکی شده و دردسر شده... 

 

 

نوشته ام در مورد بیماری های روانی و روحی و چند شخصیتی هاست.. 

دوست دارم بخونید و نظرتون رو بگید یا اگه منبعی سراغ دارید معرفی کنید...

یه وقفه

میخواستم بهت بگم  

خیلی پریشونم  

دیدم خودخواهی 

دیدم نمیتونم 

....... 

به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی 

....

سلامی دوباره

شخصیت را می توان مجموعه صفات و رفتاری تعریف نمود که مشخص کننده شخص در زندگی روزمره او در شرایط معمولی است؛ شخصیت هر کس نسبتاً ثابت و قابل پیش بینی است. فقط وقتی صفات شخصیتی انعطاف ناپذیر و ناسازگارانه بوده و اختلال کارکردی قابل ملاحظه یا ناراحتی ذهنی بوجود می آورد تشخیص اختلال شخصیت گذاشته می شود. این بیماران الگوهای ناسازگارانه، انعطاف ناپذیر بسیار عمیق و با ثبات در درک و بر خورد با محیط خودشان نشان می دهد. این بیماری نسبت به مبتلایان به اختلال اضطراب، افسردگی و وسواسی جبری احتمال بیشتری هست که در درمان روانپزشکی را رد کنند.علائم اختلال شخصیت با ایجاد تغییر در محیط بوده است. مبتلایان به اختلال شخصیت در مورد رفتار غیر انطیاقی خود احساس نمی کنند، چون بیمار مبتلا به اختلال شخصیت از آنچه جامعه به عنوان علائم بیماری وی می شمارد معمولاً اظهار ناراحتی نمی کند، نتیجتاً فردی بی علاقه به درمان و علاج شمرده می شود. یر و ناسازگارانه بوده و اختلال

 

اختلال شخصیت چیست ؟

انحرافهای شخصیتی شدید را می توان اختلال به حساب آورد، ولی مشکل می توان مرز دقیقی میان شخصیت طبیعی و شخصیت نابهنجار قائل شد.

اگر می شد شخصیت را نیز همانند هوش بسنجیم، آن گاه قادر بودیم معیار آماری مشخص نیز بزای آن به کار ببریم، ولی در غیاب چنین معیارهای سنجشی، از یک معیار علمی منفرد استفاده می شود و آن عبارت است از این که شخصیت وقتی مختل به حساب می آید که سبب رنج کشیدن خود یا سایرین شود. این تعریف ممکن است خیلی ساده به نظر برسد وی در طلب بالینی بسیار مفید است و کسانی که از آن استفاده می کنند نیز توافق نسبی بر سر آن دارند.

 

 

انواع اختلال شخصیت :

اختلال شخصیت پارانوئید:

شخصیت های پارانوئید بطور کلی با سوءظن دیرپا و عدم اعتماد به مردم، مشخص هستند. این افراد مسئولیت احساسات خود را نپذیرفته و آن را به دیگران نسبت می دهند. این طبقه در بر گیرنده نامطلوبترین منش ها است که در زندگی روزمره با آن ها برخورد می شود ــ آدم متعصب کلکسیونر مدارک بی عدالتی، همسری که حسادت بیمارگونه دارد، و شخصی که وسواس مرافعه و منازعه دارد.

ویژگی های بالینی :

خصوصیات اساسی این اختلال میل نافذ و بی مورد به تعبیر اعمال دیگران به عنوان تحقیرآمیز و تهدید کننده عمدی است؛ این میل در اوائل جوانی شروع شده و خود را در زمینه های مختلف نشان می دهد. تقریباً همه آنها نگران نوعی آسیب دیدن و سوء استفاده از جانب دیگران هستند. مبتلایان به این اختلال به کرات وفاداری و قابل اعتماد بودن دوستان و بستگان خود را مورد پرسش قرار می دهند. چنین افرادی غالباً حساد بیمارگونه دارند و بدون دلیل در وفاداری همسر و شریک زندگی خود تردید می کنند.

این بیماران با برونی سازی هیجانات خود و استفاده از مکانیسم دفاعی فرافکنی تکانه ها و افکار نامقبول خود را به دیگران نسبت می دهند. عقاید انتساب و خطاهای حسی که بیمار بطور منطقی از آن ها دفاع می کند، شایع است. بیماران پارانوئید از نظر عاطفی محدودیت نشان می دهند و برای دیگران افراد فاقد هیجان به نظر میرسند، به منطقی و عینی بودن خود افتخار می کنند، ما واقعیت غیر از این است. این بیماران فاقد صمیمیت بوده و به قدرت و مقام اهمیت و توجه خاصی دارند و نسبت به افراد ضعیف ملایم طبع و علیل و ناقص ابراز ناخرسندی و نفرت می کنند. در موقعیت های اجتماعی، افراد مبتلا به اختلال شخصیت پرانوئید ممکن است کارا و مرتب بنظر برسند، اما در دیگران ایجاد ترس و تعارض می کنند.

درمان

رواندرمانی : رواندرمانی درمان انتخاب است، در مدارا با شخصیت پارانوئید درمانگر باید در تمام مناسباتش با او رو راست باشد. اگر درمانگر به علت اشتباه یا قصور، مثلاً دیر رسیدن به جلسه، مورد اعتراض بیمار واقع شود، اظهار حقیقت و یک عذرخواهی مختصر بهتر از توضیحات دفاعی تأثیر می گذارد. درمانگر باید متوجه باشد که نقاط ضعف بیمار پارانوئید در زمینه اعتماد و صمیمیت است. رواندرمانی انفرادی مستلزم برخورد حرفه ای نه چندان گرم از جانب درمانگر است. بیمار پارانوئید در گروه درمانی چندان جا نمی افتد و تحمل فشار رفتار درمانی را هم ندارد.

درمان دارویی : درمان داروئی برای فرونشاندن اضطراب و تحریک مفید است. در اکثر موارد یک داروی ضد اضطراب مثل دیازپام کافی است.  گرفتم برای خودم جالب بود. امیدوارم نظر شما هم خوب باشه. بهم بگین.. 

یه حرف تازه علمی

سلام این مطلبی که اینجا میزارم کاملا علمیه و برام خیلی مهمه  

نمیدونم در موردش چی میدونید  ؟

اما من کاملا حسش میکنم... نه اینکه خودم داشته باشم... اما درگیرشم 

 

 

 

 

دلایل اختلالات هویت جنسی

مقدمه

تئوری‌های مبتنی بر دلایل اختلالات هویت جنسی

تئوری‌های اجتماعی- فیزیکی و زیست‌شناختی، نسبت به سایر تئوری‌ها، بسیاری از انواع ناپایداری‌های احساسی و بیماری‌های مربوط به روان‌پزشکی را پوشش می‌دهند.

در مباحث دنباله‌دار «تعلیم و تعلم»، منشأ تفاوت‌های جنسیت و بیماری‌های اختلال هویت جنسی، انواع فراوان و متنوعی دارد. تمام این تئوری‌ها به‌طور مساوی توسط شواهد و مدارک اثبات شده‌اند و هر کدام شدیداً به‌وسیله‌ی تئوریست‌هایی حمایت می‌شوند که به دنبال حقیقت در میان بررسی‌های پیشرفت جنسیت، نقش‌های جنسی و «انحراف جنسی»- به عنوان آنچه که خلاف هنجار نامیده می‌شود، از قبیل همجنس‌بازی و بیماری‌های هویت جنسی- می‌گردند.

برای بیان خلاصه‌ی سبب‌شناسی بیماری‌های هویت جنسی، باید تأکید کنیم که هیچ‌کدام از فاکتورهای تسریع‌کننده و اثرگذار از قبیل زیست‌شناختی، اخلاق و اطوار شخصی، الگوهای تربیتی خانوادگی، عدم همسانی و انعطاف‌پذیری فرهنگِ کلیشه‌ای، به تنهایی سبب اختلال در هویت جنسی نخواهند شد، مگر اینکه بعضی از آنها در کنار یکدیگر قرار گیرند.

به عنوان مثال، پسری که در دوره‌ی جنینی، ظواهرش زنانه است و خلق و خوی مطیع و رامی دارد و هیچ الگوی آلت تناسلی بالغِ خاصی هم ندارد که نشانه‌ای از هویت جنسی‌اش باشد، هنگامی که مادرش به شکل خاصی با او برخورد کند تا خصوصیات زنانه‌ی هویت او گسترش یابد، احتمال انواع «انحراف» افزایش می‌یابد.

اگر پدر این پسر او را طرد کند یا آنها را ترک کرده باشد یا به او توهین کند، شانس زنانه شدن در آن پسر افزایش می‌یابد. طرد شدن و برچسب‌های توهین‌آمیز مختلف به او زدن، پسر را به بدنامی می‌کشاند. از آن پس، هسته‌ی هویت جنسی زنانه‌اش، مثل سیمانی سخت خواهد شد و اگر شانس بیاورد، می‌تواند به درستی درمان شود یا تغییر جنسیت دهد و سبک زندگی‌اش را به درستی هدایت کند.

در این سناریو، هیچ‌کس نمی‌تواند عامل نهایی‌ای را تعیین کند که تئوری سبب‌شناسی اجتماعی- فیزیکی- زیست‌شناختی را در مورد ترنسکشوالیسم به عنوان یک بیماری شخصیتی بررسی کند.

زیست‌شناختی

تئوری‌های زیست‌شناختی

الگوهای زیست‌شناختیِ تعیین جنسیت، توسط علم و حرفه‌ی پزشکی راحت‌تر مقبول واقع می‌شوند، بخصوص در بخش علم وراثت و علم غدد.

در مورد دلایل فیزیولوژیکیِ بیماری هویت جنسی بحث‌ها و نظرات بسیاری وجود دارد، اما به‌طور عام هیچ دلیلِ بیولوژیکیِ خاصی وجود ندارد.

البته عده‌ای بر این عقیده‌اند که اعمال بیولوژیکیِ هورمون‌ها می‌تواند تا اندازه‌ای بر روی جسمِ جنینی و مغز تأثیرگذار باشد. اما اندازه‌گیری‌هایی که روی توانایی تأثیرگذاری هورمون‌ها بر مغز نوزاد صورت گرفته، دارای اعتبار چندانی نیست.

الگوهای بیولوژیکیِ گسترش جنسیت تا حد زیادی به‌وسیله‌ی بسیاری از زیست‌شناخت‌ها، محققان اجتماعی، جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان رد شده‌اند. به عنوان مثال، پول در تمام 6 آزمونی که توسط زیست‌شناسان صورت گرفته است، سبب ایجاد انحراف در خواهران، دختران پسرنما، مردان زن‌نما، ترنسکشوال‌ها، همجنس‌بازان و دوجنسی‌ها شده است.

بررسی‌ای بر روی رفتارهای جنسی حیوانات صورت گرفته که، اما هویت جنسی در پدیده‌ی انسانی بسیار پیچیده‌تر، ولی واضح‌تر است. تنها مشکل این است که هیچ مشابه آزمایشی و تجربی‌ای وجود ندارد.

بعضی‌ها معتقدند که هویت جنسی که از نظر زیستی تعیین می‌شود، اغلب یک علایم ثابت دارد و آن این است که ترنسکشوال‌ها نمی‌خواهند نسبت به منشأ شرایط فعلی‌شان گفتگو کرده یا دلایل و علتِ گسترش آن را کشف کنند. راس [روانپزشک]، در این باره می‌گوید: «بعضی افراد ترنسکشوال، اغلب مایل نیستند در قبال تردید و سردرگمی جنسی خود مسؤولیتی را قبول کنند و هیچ کوششی در جهت تغییر آن نمی‌کنند.»

راس در مورد متخصصانی توضیح می‌دهد که باور دارند در بیمارانی که هویت جنسی منشأ زیستی دارد، جنسیت ذهنی مقاومت بسیاری دارد و این افراد تلاش می کنند بدون معاینات اولیه که زندگی بیولوژیکی آنها را بررسی می‌کند، دست به جراحی بزنند.

روانشناسی

تئوری‌های روانشناسی

در خلال مدتی که هیچ مدرک محکمی در خصوص اساس زندگی زیستی در ترنسکشوالیسم وجود نداشت، فاکتورهای بیولوژیکی‌ای به دست آمد که می‌توانستند روی خواست بیماران جهت تغییر جنسیت تأثیرگذار باشند و لزوماً احتیاجی به پدید آمدن این فاکتورها در دوران کودکی نبود.

ترنسکشوالیسم در طبقه‌بندی طبی جزو، بیماری‌های ذهنی و شخصیتی است. بسیاری از متخصصان، بررسی بیماری هویت جنسی را نسبت به دیگر اختلالات روانشناسی مشکل‌تر می‌دانند. آنها بر این نکته اصرار دارند که بیش از 70 درصد کسانی که برای تغییر جنسیت آماده می شوند و درخواست جراحی دارند، از بی‌قراری جنسی خود شکایت می‌کنند. این موضوع از نظر متخصصان نشان‌دهنده‌ی این است که فاکتورهای زیستی تعیین‌کننده‌ی این بیماری نیستند، بلکه در بسیاری از موارد، بیماران به دلیل ملاحظات روان‌پویشی (وابسته به محرکات و انگیزه‌های مؤثر در فکر)، تقاضای عمل می‌کنند.

دلایل مختلف روانشناسیِ هویت جنسی، به یکدیگر وابسته‌اند و برخی اختلالات یا همه‌ی آنها در کنار هم می‌توانند زمینه‌ی ترنسکشوالیسم در فرد باشند.

سال نو مبارک

بازم یه سال دیگه اومد 

یه بهار دیگه 

یه نوروز 

اما نصیب من از بهار چه میشود؟ 

تنی پر از جوانه های سبز یا دلی پر از امید 

قبل از اینکه بیام تو بلاگ حرفهای زیادی داشتم اما حالا هیچی نمیتونم بگم اخه ناراحتم... 

بیخیال... 

زندگی دیگه هر جور بگیری دست میده 

سال خوبی داشته باشید