دختر سرما

من دوست هستم با آسمان و زمین آمده ام تا سرما را با بهار آشتی دهم.

دختر سرما

من دوست هستم با آسمان و زمین آمده ام تا سرما را با بهار آشتی دهم.

یه تنفس کوتاه

سلام دوستان

توی این روزها که دلم میخواست از خوبی و امید حرف بزنم به یه ناامیدی بزرگ رسیدم خواستم نوشته‌هام رو پاره کنم و بگم نمیشه...

اما انگار نشد، انگار چیزی وادارم کرد که ادامه بدم و اجازه نداد که با این حال پا به خونه‌ی جدیدیم بزارم و بگم نمی‌تونم ...

خلاصه اینکه دوست شما هم گاهی اوقات کم میاره. میدونید همه‌ی ما یه روزهایی کم میاریم مهم اینه که چه جوری این رو حل میکنیم.

توی این روزها ناراحتی و اضطراب تمام وجودم را مثل خوره میخورد و کاری از دستم برنمیومد هیچ راهی نداشتم فقط ...

بگذریم حالا که برگشتم به دنیا و سلام میکنم به زندگی به امید... و عشق به او

میدونید تنها چیزی که از این روزها یاد گرفتم اینه که:

آدما مثل یه چای کیسه‌‌ای می‌مونن که فقط تو آب جوش رنگ می‌دن.

من هم توی این گذر فهمیدم که چقدر قدرت دارم و میتونم تحمل کنم. وقتی عاشق میشی ناخواسته تمام وجودت رو میبخشی، خودت هم نمی دونی که چقدر جلو رفتی هر جا که خسته می‌شی میگی تمومش میکنم حوصله ندارم اما وای به اون روزی که بگن تمومش کن به زور وادارت کنن، اون وقت که در مقابلشون موضع میگیری و تازه میفهمی که چقدر دوستش داری یا ممکن است برعکس بشه بفهمی اصلاً دوستش نداری، (که البته این مورد خیلی کم پیش میاد)...

نمی‌دونم برات پیش اومده یا نه ولی روزهای سختی بود ... حالا که فکر میکنم می‌بینم از قبل مطمئن‌تر شدم و مصمم‌تر...

گاهی هم از این روزها وقتی که گرد زمان روشون بشینه به خوبی یاد می‌کنیم...

 

 

پله ی اول

سلام

از اینکه نوشته های قبلیم مورد لطف دوستان قرار گرفت خوشحالم و ازهمشون تشکر میکنم.

پاشو           پاشو

پاشو            گلدونو بیار

وقتشه

 سنبل بکاریم

 

 

نیازی نیست به اینکه نگاهی به آسمون داشته باشی تا ببینی ابری یا آفتابی مهم اینه که تو و دلت باید آفتابی باشه و خورشید اگر هم که پشت کوهها پنهان شده از روشنی دل تو خجالت بکشه و بیرون بیاد تا دل همه رو آفتابی کنه تا به همه‌ی جنگل‌ها دست گرم خودش رو ببخشه.

                        با    هم     میشه

                               تو    روزهای    ابری

                                           از   گم شدن   خورشید

                                           نترسید

                    باهم

                  پشت ما

                     کوهه

                        

                         نمی‌ترسیم   نمی‌افتیم،   نمی‌بازیم،

         این آواز

         نمی‌میره

         تا وقتی که

       هم آوازیم

 

باید محکم روی پاهات وایستی.

باید باور کنی

که تو

   یک انسانی

      اشرف مخلوقات

پس برس به آنچه که هستی

و برایت خدا از ابتدا قرار داده است.

عزیز دل

مهم نیست که کجا هستی

باید بهترین و مهمترین باشی...

                        *****

با خود فکر نکن که من چیزی نمی‌دانم.

توی دلت نگو که این هم یه الکی خوشِه...

حتماً تا حالا براش مشکلی پیش نیومده...

نمی‌فهمه که من چه مشکلی دارم...        

                                        و...

             نمیگم کاملاً می‌دونم

      اما تا کی می‌خوای؟

توی پیله‌ی خودت بمونی

و. بگی

             نمی‌شه

نمی‌خوام

اگر سر جات بمونی و به همه چیز پشت کنی چی میشه؟

یه روزی من خودم فکر می‌کردم که اگه به همه چیز پشت کنم همه چیز دنبالم میاد و التماسم رو میکنه اما غافل از اینکه دیگه اونوقت که میاد دیگه هیچ امیدی نیست دیگه اون دل، دل نیست. دیگه براش اهمیت قبل رو نداره، شاید اگه کمی هم بدبین باشیم نسبت به تمامی دنیا پشت می‌کنیم و حرفهای ناامیدکننده می‌زنیم:

«که آی دنیا ارزش نداره، آی ناامیدم، اصلاً حوصله ندارم، دنیا برام تموم شده چرا همه‌ی بلاها سرِ من میاد، آخه چرا مگه من چه گناهی کردم و...»

تازه اگه خیلی هم شاهکار به خرج بدیم یه بلایی سر خودمون میاریم تا نشون بدیم چقدر از دنیا بریدیم...

من همه‌ی این راهها رو رفتم...

به هیچ مقصدی هم نرسیدم و فقط گیج شدم.

بیاییم به خودمون و آنچه که خدا درونمون به ودیعه گذاشته نگاهی بیندازیم.

*بیاییم کمی دعا کنیم*

یه درد دل ساده

یه گپ خودمانی

**با خدا

*اونی که می‌دونه

*در چه حالی هستیم

*نگو منو فراموش کرده،

*نگو باهاش قهرم،

*نگو به صدام گوش نمی‌ده...............

من میدونم اگه سعی کنیم حتماْ جواب میده 

   فقط یه بار سعی کن مطمئنم جواب میگیری.....

آشنایی

اول سلام 

 به خودم و همه‌ی اونایی که تازه وارد کلبه‌ی درویشی من میشن خوشامد میگم. باید اینجا به رسم ادب از عزیز دلم تشکر کنم که زحمت کشید و این بلاگ رو برای من تهیه کرد و بعد بگم ...

به تو می‌اندیشم

و به شب

من به اندازه‌ی پرهای پرستوهای جامانده ز کوچ دلگیرم

و به اندازه‌ی آبی دریاها بی‌قرار...

ساعتی...

 ثانیه‌ای...

 با من باش!

ای سراپا همه خوبی...

ساعتی با من باش...  

منتظر حضور شما هستم.

ارادتمند شما