دختر سرما

من دوست هستم با آسمان و زمین آمده ام تا سرما را با بهار آشتی دهم.

دختر سرما

من دوست هستم با آسمان و زمین آمده ام تا سرما را با بهار آشتی دهم.

یه عالمه حرفهای تازه دارم که نمیتونم بگم

ایروزا از یکی خیلی ناراحتم که احساس میکنه خیلی ادم زرنگی و تونسته بازرنگی سر منو کلاه بذاره اما یادش رفته که من سپردمش به اونی که باید



یه چیز دیگه

یکی سایه اش را هم از زندگی ام برداشت

رفت

چیزی که باید اتفاق میافتاد


اینجوری بهتر بود

تنیتونستم تحمل کنم

خیلی چیزها را 

و مجبور نبودم که اورا برای همیشه با تمام مشکلاتم داشته باشم

با تمام علاقه ای داشتم

باید میرفت تا خاطره بشود

نه کابوس

شاید خودش هم به این موضوع رسیده بود که هیچ تلاشی نکرد

نمیدانم

خدایا خود را در اغوش تو میسپارم که از تو ارامشی بالاتر نیست

شب اروزها

امشب را به خاطر بسپار که همه چیز را بخواهی و به یاد اوری


چه میتوان خواست از خدا


شاید داد


شاید نداد


اما تو امر کردی به دعا و ضمانت کردی که جواب خواهی داد


پس میخوانمت

به بزرگترین نامها

و متولد این ماه


پروزدگارا

ابرویم در گرو است

ان را فقط تو میدانی که حفظ کنی

پس خدا را به تو میسپارم