دختر سرما

من دوست هستم با آسمان و زمین آمده ام تا سرما را با بهار آشتی دهم.

دختر سرما

من دوست هستم با آسمان و زمین آمده ام تا سرما را با بهار آشتی دهم.

باز من ماندم و یک سکوت مطلق

اصلا نمیدونم چرا خدا این کارو کرد من که تموم تلاشم رو کرده بودم و داشتم درست راه میرفتم 

اون که میدید چقدر توی این چند ماه دویدم و با ذوق خوددمو اماده کردم چرا؟ 

چقدر حسرت خوردن دردناکه 

و چقدر دلسوختن بده.. 

داشتن میمردم و تحملش برام سخت بود. 

خدایا خیلی سخت بود قبول داری.. 

بغضم رو بزور نگه داشته بودم.. 

حالا دیگه هیچجوری درست نمیشه 

انگار همه دنیا با هم دست به یکی کرده بودن که این اتفاق بیفته 

من و دستی زیر چانه ام و اهی عمیق از دل 

سلام

سلام... 

این روزا گیج تر و بیحواستر از همیشه هستم چرایش را نمیدانم.. چند شب مداوم است که خوابش را میبینم و نمیدونم که داره چیکار میکنه... 

میدونم که داره یه بلایی سر خودش میاره  طبق معمول گندش بعدا درمیاد. 

اما بازم میگه که حالم خوبه... 

عزیزم منو گول زدی ها؟؟!! 

میدونم.. اما ساکتم.از چشمهایم بخوان که چقدر در انتظار توست و دیدار تورا میطلبد اما خاموشم تا شاید ارامش تو با خواستن من بهم نخورد.