سلام این مطلبی که اینجا میزارم کاملا علمیه و برام خیلی مهمه
نمیدونم در موردش چی میدونید ؟
اما من کاملا حسش میکنم... نه اینکه خودم داشته باشم... اما درگیرشم
تئوریهای اجتماعی- فیزیکی و زیستشناختی، نسبت به سایر تئوریها، بسیاری از انواع ناپایداریهای احساسی و بیماریهای مربوط به روانپزشکی را پوشش میدهند.
در مباحث دنبالهدار «تعلیم و تعلم»، منشأ تفاوتهای جنسیت و بیماریهای اختلال هویت جنسی، انواع فراوان و متنوعی دارد. تمام این تئوریها بهطور مساوی توسط شواهد و مدارک اثبات شدهاند و هر کدام شدیداً بهوسیلهی تئوریستهایی حمایت میشوند که به دنبال حقیقت در میان بررسیهای پیشرفت جنسیت، نقشهای جنسی و «انحراف جنسی»- به عنوان آنچه که خلاف هنجار نامیده میشود، از قبیل همجنسبازی و بیماریهای هویت جنسی- میگردند.
برای بیان خلاصهی سببشناسی بیماریهای هویت جنسی، باید تأکید کنیم که هیچکدام از فاکتورهای تسریعکننده و اثرگذار از قبیل زیستشناختی، اخلاق و اطوار شخصی، الگوهای تربیتی خانوادگی، عدم همسانی و انعطافپذیری فرهنگِ کلیشهای، به تنهایی سبب اختلال در هویت جنسی نخواهند شد، مگر اینکه بعضی از آنها در کنار یکدیگر قرار گیرند.
به عنوان مثال، پسری که در دورهی جنینی، ظواهرش زنانه است و خلق و خوی مطیع و رامی دارد و هیچ الگوی آلت تناسلی بالغِ خاصی هم ندارد که نشانهای از هویت جنسیاش باشد، هنگامی که مادرش به شکل خاصی با او برخورد کند تا خصوصیات زنانهی هویت او گسترش یابد، احتمال انواع «انحراف» افزایش مییابد.
اگر پدر این پسر او را طرد کند یا آنها را ترک کرده باشد یا به او توهین کند، شانس زنانه شدن در آن پسر افزایش مییابد. طرد شدن و برچسبهای توهینآمیز مختلف به او زدن، پسر را به بدنامی میکشاند. از آن پس، هستهی هویت جنسی زنانهاش، مثل سیمانی سخت خواهد شد و اگر شانس بیاورد، میتواند به درستی درمان شود یا تغییر جنسیت دهد و سبک زندگیاش را به درستی هدایت کند.
در این سناریو، هیچکس نمیتواند عامل نهاییای را تعیین کند که تئوری سببشناسی اجتماعی- فیزیکی- زیستشناختی را در مورد ترنسکشوالیسم به عنوان یک بیماری شخصیتی بررسی کند.
الگوهای زیستشناختیِ تعیین جنسیت، توسط علم و حرفهی پزشکی راحتتر مقبول واقع میشوند، بخصوص در بخش علم وراثت و علم غدد.
در مورد دلایل فیزیولوژیکیِ بیماری هویت جنسی بحثها و نظرات بسیاری وجود دارد، اما بهطور عام هیچ دلیلِ بیولوژیکیِ خاصی وجود ندارد.
البته عدهای بر این عقیدهاند که اعمال بیولوژیکیِ هورمونها میتواند تا اندازهای بر روی جسمِ جنینی و مغز تأثیرگذار باشد. اما اندازهگیریهایی که روی توانایی تأثیرگذاری هورمونها بر مغز نوزاد صورت گرفته، دارای اعتبار چندانی نیست.
الگوهای بیولوژیکیِ گسترش جنسیت تا حد زیادی بهوسیلهی بسیاری از زیستشناختها، محققان اجتماعی، جامعهشناسان و انسانشناسان رد شدهاند. به عنوان مثال، پول در تمام 6 آزمونی که توسط زیستشناسان صورت گرفته است، سبب ایجاد انحراف در خواهران، دختران پسرنما، مردان زننما، ترنسکشوالها، همجنسبازان و دوجنسیها شده است.
بررسیای بر روی رفتارهای جنسی حیوانات صورت گرفته که، اما هویت جنسی در پدیدهی انسانی بسیار پیچیدهتر، ولی واضحتر است. تنها مشکل این است که هیچ مشابه آزمایشی و تجربیای وجود ندارد.
بعضیها معتقدند که هویت جنسی که از نظر زیستی تعیین میشود، اغلب یک علایم ثابت دارد و آن این است که ترنسکشوالها نمیخواهند نسبت به منشأ شرایط فعلیشان گفتگو کرده یا دلایل و علتِ گسترش آن را کشف کنند. راس [روانپزشک]، در این باره میگوید: «بعضی افراد ترنسکشوال، اغلب مایل نیستند در قبال تردید و سردرگمی جنسی خود مسؤولیتی را قبول کنند و هیچ کوششی در جهت تغییر آن نمیکنند.»
راس در مورد متخصصانی توضیح میدهد که باور دارند در بیمارانی که هویت جنسی منشأ زیستی دارد، جنسیت ذهنی مقاومت بسیاری دارد و این افراد تلاش می کنند بدون معاینات اولیه که زندگی بیولوژیکی آنها را بررسی میکند، دست به جراحی بزنند.
در خلال مدتی که هیچ مدرک محکمی در خصوص اساس زندگی زیستی در ترنسکشوالیسم وجود نداشت، فاکتورهای بیولوژیکیای به دست آمد که میتوانستند روی خواست بیماران جهت تغییر جنسیت تأثیرگذار باشند و لزوماً احتیاجی به پدید آمدن این فاکتورها در دوران کودکی نبود.
ترنسکشوالیسم در طبقهبندی طبی جزو، بیماریهای ذهنی و شخصیتی است. بسیاری از متخصصان، بررسی بیماری هویت جنسی را نسبت به دیگر اختلالات روانشناسی مشکلتر میدانند. آنها بر این نکته اصرار دارند که بیش از 70 درصد کسانی که برای تغییر جنسیت آماده می شوند و درخواست جراحی دارند، از بیقراری جنسی خود شکایت میکنند. این موضوع از نظر متخصصان نشاندهندهی این است که فاکتورهای زیستی تعیینکنندهی این بیماری نیستند، بلکه در بسیاری از موارد، بیماران به دلیل ملاحظات روانپویشی (وابسته به محرکات و انگیزههای مؤثر در فکر)، تقاضای عمل میکنند.
دلایل مختلف روانشناسیِ هویت جنسی، به یکدیگر وابستهاند و برخی اختلالات یا همهی آنها در کنار هم میتوانند زمینهی ترنسکشوالیسم در فرد باشند.