گاهی ادمها یا بهتر بگم خودم.. خسته شدم از بودن کنار بقیه..
راستش رو اگه بگم از ازدواج کردن منصرف شدم..
دلم دیگه خیلی دنبال مورد مناسب و ایده ال نیست..
شد شد..
نشدم نشد..
مامانم بهه این حرفم میخنده و سر تکون میده..
اما خودم میدونم که الان خیلی راحتم
مگه آخرش رفتن ومرگ نیست
مگه نمیگن این دنیا به درد نمیخوره و کالای ناچیزیه
پس بزار خودم با خودم خوش باشم..
دیگه جور شدن با اخلاق بقیه داره برام کار سختی میشه
تنها خودم خوشحال ترم
من و خود من تا اخرش با همیم
من و خود من واسه هم نمیزننیم