سلام
این روزا هیچ خوب نیستم..یه چیزی مثل خوره داره مغزمو میخوره که برم و از دانشگاه انصراف بدم...انگار هیچ تعلقی ندارم به این داستان..همه اتفاقات بدم توی این یه ترم افتاده..تمام مسیر یادآوره خاطراته بده و باید چشمامو ببندم...اما تنها امید خانواده است که پامو سست میکنه..و یه کم دلخوشی که شاید بهتر بشه..
نمیدونم..