ممنون از همه دوستانی که نظر دادند بیایید قضیه رو بهتر مطرح کنم
یه وقتایی یکی رو دوست داری اونم داره اما میگه برو با تموم علاقش
یه وقتایی یکی رو دوست داری اونم داره اما نمیخواد بروت بیاره که براش تعهد ایجاد کنه
یه وقتایی یکی رو دوست داری اون میخواد برای اینکه از عذاب وجدان اینکه اذیتت کرده نجات پیدا کنه میگه برو با یکی باش که دوستش داشته باشی
و اصرار داره برات موقعیت پیش بیاره
یه وقتایی هم خودت دوست داری هیچکی رو نداشته باشی و فقط رویا داشته باشه
رویایت را در ذهنم باقی بگذار و خودت برو زیرا او مرا دوست دارد نه تو
همه جوره زور گفتن دیده بودم الا اینکه یکی بهت بگه تو غلط میکنی منو دوست داری باید یکی دیگه رو دوست داشته باشی و بری دنبالش و زندگی کنی...
گفتم باشه...
هر چی تو میگی بیخود مبکنم که توی دیوونه رو دوست دارم...
اصلا تو حرف حسابت چیه؟ چی میگی؟
بابا اینبار که من خواستم برم..مگه خودت نیومدی گفتی چرا دوسش داری؟
اصلا تو خودت تکلیفت با خودت روشنه؟ نه ...معلومه که نه...
همیشه باید جایی که نباید پیدات بشه..میایی
گند میزنی و میری
خب لعنتی دوستم نداره..نمیخواد باشه..زوری که نمیشه...میخوای از دستم راحت بشی..از عذاب وجدان خودت رو نجات بده..دست از سر من بردار
میگویم دوستت دارم
اما فقط لبخند میزند خشک و سرد و بی روح
از خودم بیزارم نباید بگویم که دوستت دارم
خب دارم نگویم
مدام درگیرم
بین این گفتن و نگفتن
آشکارا از دوست داشتن میگریزد و آزرده میشوم
نمیخواهد بگویم شاید هم دوستم ندارد
دوست داشتن که اجباری نیست
کسی جرمی نکرده گر به ما اینروزها عشقی نمیورزه
بهایی داشت این دل پیشترها که نمی ارزه
دست دست بیا بیا
بزن ببزن
تولدم مبارک مبارک
مبارک
من خیلی خوشحالم
بخاطر تولد
صبح که میرفتم سر کار عین ادمهای خود شیفته رفتم یه شاخه گل رز سفید خریدم و با تزئیناتش گذاشتم رو میزم
خدا رو شکر کسی نپرسید کی بهت هدیه داده چون حتما اگه میگفتم خودم خریدم به سلامت عقلم شک میکردن
از شما چه پنهون این روزا اصلا یه طوریه ام...
گمونم عاشق شدم
توی یه خلا هستم
یه روز خوبم یه روز بدم
امان از اون روزایی که هوایی به سرم بزنه...
بگذریم
خلاصه...اینکه من متولد شدم توی یه روز خاص...
اصلا خودمم خاصم اتفاقاتی که برام هم میافته خاصه
از بچگی عاشق باز کردن نخها و کلافهای بهم پیچیده بودم خب معلومه زندگیمم همین میشه دیگه
بازم خدا رو شکر ناراضی نیستم