سلام
مدتها بود که میخواستم بیام اما نمیشد...
حالا که امدم مطالبم را فراموش کردهام.
دل من خاموش وغمگین دل تو از خوشی رنگین
دل من ساکت وسرده دل تو عاشق پرسته
دل تو از باده مسته دل من از همه خسته
دل تو سرای آبه دل من با آه وناله
دل تو عاشق نمیخواد؟ دل من مرگش رو میخواد
دل تو زنده به خون دل من بی خون میمونه
دل تو مثل یه کرکس دل تو مثل یه صخرست
دل من مثل حبابه دل من میخواد بخوابه
دل من باید رها شه از غم وغصه جدا شه
دل تو با ید بمونه شایدم تنها بخونه
دل من اگه بمیره دل هیچکی نمیگیره
این شعر از خودم بود .واولین شعری بود که گفتم ...البته فکر میکنم بعضی ابیاتش رو جا انداختم ...
حالا چطوره...