سلام
امروز اول ماه شعبانه و من به رسم همیشگیم روزه گرفتم.یاد تو افتادم یعنی تمام لحظاتم رو تقریبا بهت فکر میکنم راستش رو بخوای از خدا تورو نخواستم.. همه چی رو به دستش سپردم و گفتم هر کاری که کردی قبول دارم و دمت گرم.یادم میاد که چقدر برای دوستم شیلا دعا کردم و حالا اون به اون چیزی که میخواست رسیده. خوش به حالش من و تو هم اگه قسمت هم باشیم میرسیم.
اگه بگم دلم برات تنگ شده تکراریه؟؟
اشکالی نداره بعضی تکراریه قشنگه..
اینجا انگار دیگه جایی برای من نیست.حتی اتاقی هم دیگه ندارم. وسایلم پراکنده و هرکدوم گوشه ای هستند. انگار اینها هم میدونن که باید برم و جام اینجا نیست.خوبه از این وضع راضیم.حالا اتاقم رو برادرم برداشته و کمدم وسایل اونو داره و تکه پاره های وسایل منم این گوشه و اون گوشه است.غصه میخورم اثاثم رو که اوردم باید چی کار کنم؟
نمیترسم اگه گاهی دعامون بی اثر میشه همیشه اخر غصه خدا نزدیکتر میشه
تورو دست خودش دادم که از حالم خبر داره
حتی از تو چشمامش یه لحظه برنمیداره
مرحبا به تو
روزه گرفتن کار خوبیه... ای کاش ما هم از این سعادت بهرهمند بشیم
حیف که مشغله حافظه ادم رو هم میگیره
تازه فهمیدم رجب تموم شد
سلام مرسی به وبلاگم سر زدی خوشم آمد رک حرفاتو گفتی منم بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وبلاگ نازی داری مرسی بدردم خورد
راستی بازم رو ژیشنهادم فکر کن آدم بایکبار شکست کنار نمیکشه شاید یکبار بد بود تجربه بدی داشتی دلیل نمیشه همیشه بدبین باشی خوشحال میشم باهت وبلاگ داشته باشم معلوم آدم پوری هستی باززم مرسی
باشه بازم فکر میکنم