بعد از تعطیلات نشستم و دارم بهت فکر میکنم
میدونی دارم به حرفای خاله فکر میکنم که داشت کمک میکرد تا اروم شم
اما بازم اون نمیدونست که چه دردی دارم و چه مشکلی هرچند که من دروغ گفتم و گفتم کسی توی زندگیم نیست و اون فهمید که دارم دروغ میگم.
دارم به اومئن دوباره پیش تو فکر میکنم و این ک چرا این کار رو میکنم چرا باید و کلی فکر دیگه و این که چی به صلاح هر دوی ماست. نگرانم از این که بیام پیشت و وضع بدتر شه و تنونم ...
میدونی که چقدر دوستت دارم اما نمیدونم که چی میشه.
غیر از من و تو همه ناراضین.به قول خاله مهم اینه که خودت چی دوست داشته باشی و پاش وایستی... راست میگه من باید صبر و تحملم رو بالا ببرم...
عزیز دلم..
چقدر دوری از تو سخته..
نمیخوام بهش فکر کنم و خودمو مشغول میکنم
به قول تو من زود برمیگردم.. دلیلی برای ناراحتی نیست. هنوز کلی راه داریم تا برگشتنم.. اما بازم نگرانتم برای همه چیزت برای کابوسهای شبانت که بیدار میشدی و منو بغل میکردی تا اروم بشی.. برای گشنگیت که بیتابت میکرد..برای وسایلت که پیدا نمیکردی...
... بهت قول دادم که گریه نکنم..
پس همه چیز مرتبه
اینم یه ماچ
سلام
مطالب خوبی می نویسی
اگه خواستی بیا وبلاگ منو ببین و تبادل لینک کنیم.
موفق باشید
با عرض تشکر
شما لینک شدین
سلام.
تگران نباش درست میشه.
میتونم لینکت کنم؟
سلام.. امیدوارم. من لینکت کردم
سلام
مرسی به وبلاگ من سر زدی شما لطف دارین باهم لینک میکنی؟؟
راستی دوست داری باهم یه وبلاگ بزنیم با مدیریت جفتیمون حتما بهم خبر بده اگه خواستی لینک کنی به اسم
عشقـــــــــــــــــــــــــــهای سوخته
به منم خبر بده لینکت کنم
ببخشید زیاد وقتتو گرفتم بازم به من سر بزن خیلی تنها هستم بای