1سال بود که تورا از خدا میخواسنم با تمام وجودم ارزو میکردم تورا داشته باشم...
و خداوند چه کرد؟
تورا از من گرفت با تمام دانشی که به عذاب بی تو بودن من داشت.
در تنهایی غرق بودم ودیوانه وار تلاش میکردم..
به خودم امدم وخواستم ارام غرق شوم و دیگر تورا نبینم، صدایت را نشنوم و فراموشت کنم...
3ماه بود که دعا میکردم بهشت کنار تو بودن را فراموش کنم
وخداوند باز چه کرد...
تورا به من داد. دوباره با شدت بیشتر تو را میپرستیدم چون نداشتنت را تجربه کرده بودم.
... حالا بگو چه کنم؟
دیگر دعا نمیکنم. خدا را صدا نمیزنم و نمیگویم که چه میخواهم. شاید خداوند صدایم را بشنود و کار دیگری کند. خودم را معلق میان زمین و اسمان نگه داشته ام و هیچ نمیگویم..
اما او خود میداند که هنوز هم دوستش دارم با تمام تلاشهایی که کردم تا فراموشش کنم و من نیز آگاهم که بازیگر این قصه ام
تا خدا چه بخواهد...
خداوندا به اشکهای شبانه ام به بی پناهی ام به بیکسی ام
رحم کن
با ما باشید تا بی خبر نباشی
لحظه به لحظه با امروز ایران
. . . . .
.... برای دسترسی سریعتر به امروز ایران با ما تبادل لینک کنید
. . . . .
با تشکر
سلام
من اومدم
دیگه نمی خواد از خدا چیزی بخوای
شوخی کردم
قشنگ بود موفق باشید
دوست داشتن تنها دروغ شیرینی بود که در تمام عمرم باهاش برخورد کردم باور کن که دوغه.
عشق یعنی عذاب با لذت......
ما رو هم یادی کن
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آواز تیشه امشب از بیستون نیامد
گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
موفق باشی